هیچ کاری نکردن گاهی سختترین کارهاست. هیچ کاری نکردن را تمرین کنید!
یادم میآید چند سال پیش، بر سر یک دوراهی انتخاب قرار داشتم که یک کار بخصوص را چگونه انجام دهم. به روش یک یا به روش دو. در بین کشمکش بین این دو انتخاب، پدرم حرف جالبی به من زد که هیچوقت فراموش نمیکنم. وقتیکه موضوع را همراه با استرسی که داشتم برایش مطرح کردم و گفتم نمیدانم کار را با کدام روش انجام دهم، با بیتفاوتی خاصی بدون اینکه به من نگاه کند گفت: اصلاً انجامش نده!
خب من در مورد آن موضوع و آن کار بخصوص نمیتوانستم دست روی دست بگذارم و هیچ کاری نکنم اما نکته جالبی برای همیشه در ذهنم متولد شد. از خودم تعجب کردم که چرا گزینه به این سادگی یعنی هیچکدام یا هیچ کاری نکردن، اصلاً در بین گزینههای من وجود نداشت؟ در صورتیکه این گزینه درخشان! همیشه میتواند بدون کوچکترین صرف هزینهای در بین گزینههای تمام تصمیمات زندگی قرار گیرد. از آن پس بهطور عملی یاد گرفتم که همیشه و در هر موقعیت تصمیمگیری، با احترام به تنبلی ذاتی خود! گزینه هیچ کاری نکردن را در بین گزینههای دیگر جای دهم. شاید تعجب کنید ولی در بسیاری از موقعیتهای تصمیمگیری، هیچ کاری نکردن بهترین کار است.
چرا هیچ کاری نکردن سخت است؟
ضربه پنالتی و دروازهبان
در شرایطی که بازار کاملاً صعودی است، فقط کافی ست با کمی تحقیق و مطالعه، سهام چند شرکت خوب به لحاظ ساختار مالی را در سبدتان بگنجانید و دیگر هیچ کاری نکنید. فقط صبر کنید، زندگی در جریان را تماشا کنید و از وجود داشتن خودتان لذت ببرید. اما همین کار به ظاهر ساده گاهی بزرگترین شکنجه عالم است. چرایی آن را رولف دوبلی در کتاب مشهور هنر شفاف اندیشیدن، به زیبایی تشریح میکند:
در فوتبال، هنگام زدن ضربه پنالتی، توپ در کمتر از سه دهم ثانیه از بازیکنی که آن را شوت میکند به دروازه میرسد. دروازهبان به اندازه کافی زمان ندارد تا مسیر توپ را ببیند. او باید قبل از ضربه، تصمیم بگیرد. بازیکنان فوتبال در یکسوم موارد ضربه را به وسط دروازه، یکسوم مواقع به سمت چپ و یکسوم مواقع به سمت راست میزنند. مطمئناً دروازهبانها این را فهمیدهاند اما آنها چه کار میکنند؟ آنها به یکی از دو سمت چپ یا راست جهش میکنند. گرچه تقریباً یکسوم ضربهها به وسط دروازه زده میشود، دروازهبانها بهندرت در وسط دروازه، ثابت باقی میمانند. چرا؟ جواب ساده است؛ ظاهرسازی. رفتن به سمت اشتباه تحسینبرانگیزتر و کمتر شرمآور به نظر میرسد تا این که در یک نقطه بایستی و تماشا کنی چه طور توپ از مقابل تو عبور میکند. این پدیده، خطای عمل نام دارد. فعال به نظر بیا، حتی اگر به چیزی نرسی.
وقتی موقعیتی جدید یا نامشخص است، خطای عمل برجستهتر میشود. خیلی از سرمایهگذاران، ناتوانیشان برای قضاوت در بازار سهام را با حرکات بیش فعالانه جبران میکنند. درنتیجه، در شرایط جدید یا متزلزل، احساس ناچاری میکنند که باید کاری کنند، هر کاری. بعد از انجام این کار، احساس بهتری دارند حتی اگر با این عمل، اوضاع را بدتر کرده باشند.
همانطور که چارلی مانگر، رویکرد خودش را برای سرمایهگذاری اینطور خلاصه کرد:
«ما چه چیزی داریم؟ انضباطی برای جلوگیری از آن که وقتی نمیتوانیم بیکار بایستیم، مرتکب هر غلطی نشویم!»
پس وقتی شرایط نامشخص است بهتر است عقب بایستیم تا این که تمام گزینههایمان را ارزیابی کنیم. هرچند ممکن است این کار با تحسین مواجه نشود.
«تمام مشکلات بشر ریشه در ناتوانی او در آرام و تنها نشستن در یک اتاق دارد.» این را بلز پاسکال هنگام مطالعه در خانهاش نوشت.
ایول
کاکتوس نت